وبلاگ علمی و تفریحی
جدیدترین نرم افزار ها , مطالب و مقاله های مهندسی
تبلیغات
درباره ما


حامد هاشمی ٍ با سلام این وبلاگ جهت ارتقاء دانش فنی مهندسی ایجاد شده است مطالب و مسائل متفرقه صرفآ جهت کاهش یکنواختی وبلاگ است هر مطلبی که فکر کردید در شآن این وبلاگ نیست گزارش دهید هر مطلبی که فکر میکنید به قوم یا قبیله ای بی احترامی شده گزارش دهید هر مطلبی که برخلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران است گزارش دهید با تشکر
ایمیل : hamedhashemiii@yahoo.com
نویسندگان
ساعت
اطلاعات

خدارامی خواهم



خدارامیخواهم،نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام

خدارامیخواهم،نه واسه مشکل وحل غصه هام!

خدارادوست دارم،نه واسه جهنم وبهشت

خدارادوست دارم،ولی نه واسه زیباوزشت!

خدارامیخواهم،نه واسه خودم که باشم یابرم

خدارامیخواهم نه واسه روزهای تلخ وآخرم.

خدارامیخواهم،نه واسه سکه وسکوی ومقام

خدارامیخواهم،که فقط تورانگه داره برام!!!

خدارادوست دارم واسه اینکه تورابهم داده

خدارادوست دارم چون عاشق بودن را یادم داده!

خدارادوست دارم چون عاشقاراخیلی دوست داره

خدارادوست دارم چون عاشق راتنهانمیگذاره!

خدارادوست دارم واسه اینکه حواسش بامنه

خدارادوست دارم آخه همیشه لبخندمیزنه!

خدارادوست دارم واسه اینکه من وتوباهمیم

خدارادوست دارم که میدونه ماعاشق همیم!!!!


 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ شنبه 23 مهر 1390برچسب:,     

دنیا را در چشم هایت می بینم



کارت پستال عاشقانه

من !

خودم !

تنم !

وجودم !

و آنچه هستم !

آنچه می خواهم و آنچه هر چشمی به راه وجودش خیره مانده است ... نیستم !!!
شاید عبث ، شاید تخیل و شاید خیال باشم اما نه مغایر از بیهودگی ها ...
زندگی احساس است . داغتر از هر شعله سوزنده و مشهورتر از نام هر آدم ٬ مثل کلمه ی سه حرفی در یکی از ستون های جدول جایش خالی است لذا این سه حرف در قلب تو یا قلب من محسوس است ...
عشق و فقط عشق ...
غمی بزرگتر از غم های دیگر ...
دنیا را در چشم هایت می بینم ، زمان را در نگاه هایت جستجو می کنم و عشق و هستی را از کلامت می شنوم ...
خوبی ها و شادی های زمان بی تو برایم جلوه ای ندارد و غم دوری تو ، غم ندیدن تو و حتی غم این که نکند روزی تو را از دست بدهم ...
غمی بزرگتر از این غم،دیگر نیست ...
حتی غم این که روزی من خواهم مرد ...
دوستت دارم و ...

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ شنبه 23 مهر 1390برچسب:,     

شناسنامه زندگی



شناسنامه زندگی
نام:رنج
نام پدر:مشقت
شهرت:اواره
شغل:ولگردی
محل صدور:دنیای فراموش شدگان
شماره شناسنامه:نامعلوم
نام مادر:سلطان غم
نام همسر:گریه
دین:یهودی
محل کار:شرکت نا امیدی
محل سکونت:شهر مکافات
محکومیت:زندگی کردن
جرم:به دنیا امدن
هدف:دنیای اخرت
تاریخ تولد:هزاروسیصدوهیچ
گروه خونی:نفت سیاه
ادرس:خیابان بدبختی
چهارراه تنهایی
کوچه دربدری
بلوک بی نهایت
...
یادمان باشد سر سجاده عشق؛
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم


 

 

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ شنبه 23 مهر 1390برچسب:,     

روزگارلعنتی



کاش میشد هیچ کس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی با تو می مانم ولی...
رفتی و گفتی و اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دست های تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود
-----------------------------
می نویسم
می خوانم و فریاد می زنم
همیشه دوستت دارم
اما حیف که
دوست داشتن همیشه کافی نیست......
بی تو دیگه نمی تونم
ذره ذره تموم شدم
ای بی وفا ای مهربون
تو رفتی و تنها شدم
حالا می گم بیا ولی
انگار دیگه نمی تونی
یکی دیگست تو زندگیت
اینو از قلبت شنیدم
می دونی گریه می کنم
شبا یرای عشق تو؟
نمی رسم یه تو ولی داد می زنم دیوونتم

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ شنبه 23 مهر 1390برچسب:,     



دوستت ندارم به اندازه ی اقیانوس، . چون یه روز به آخرش میرسی . دوستت ندارم به اندازی خورشید، . چون غروب میکنه . دوستت دارم . به اندازی روت که هیچوقت کم نمیشه


گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کان نغمه سر دهم که... من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم

=======================

برای آنکه به طریق خود ایمان داشته باشیم ، لازم نیست ثابت کنیم که طریق دیگران نادرست است . کسی که چنین می پندارد ، به گامهای خود نیز ایمان ندارد . (پائولو کوئلیو

=======================

عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز

=======================

به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی

=======================

نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن تا که می بینن عاشقی میرن و تنهات می ذارن نفرین به آدمایی که تو سینه ها دل ندارن عاشق عاشق کشین ، رحم و مروت ندارن

=======================

روی یک طاقچه سنگی میون دو قاب رنگی بودن من وتو با هم داره تصویر قشنگی عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم

=======================

آفرینش روز و شب، زیبایی زمین و کهکشانها، درخشش ستارگان فروزان،

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ شنبه 23 مهر 1390برچسب:,     

نخند!



به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.
نخند!
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت
کند.
نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!
...به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،..........

....نخند،نخند که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها
بخندی!!

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!!

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جارمی زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،.......خیلی ساده ...

--

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:,     

جملات قصار1



 

طوطی و بلبل

نه طوطی باش که گفته دیگران را تکرار کنی و نه بلبل باش که گفته خود را هدر دهی
.. سعید نفیسی ..

زن

من به هیچ زنی برخورد نکرده ام که چیزی ازبزرگی در او نباشد
.. موریس مترلینگ ..

درخت

من میخوهم کاملا شبیه یک درخت باشم.میخواهم همواره نمو کنم.از بالا میوه هایی داشته باشم و از پایین با استحکام روح و ریشه خود را در اعماق زمین فرو برم تا بتوانم بزندگانی عملی خود روش و نیرویی بدهم
.. بتهوون ..

وام

نه وام میدهم نه وام میستانم زیرا وام راهی است بسوی تباهی
.. شکسپیر ..

گذشت زمان

گذشت زمان آدمی را پیر نمیسازد ,بلکه ترک آرمانها و کمال مطلوبهاست که ما را فرتوت و افتاده میکند
.. ژنرال دوگلاس مک آرتور ..

فتح

گریه چرا ؟ فتح را آرزو کنید
.. استقن گرین ..

گنجینه دانش

گنجینه دانش را بهرقیمتی بخرند ارزان است
.. محمد حجازی ..

گناه

گناه را به گردن دنیا و دیگران نگذاریم, کوتاهی از همت و کوشش ماست
.. محمد حجازی ..

چشم دیگران

چشم دیگران چشمی است که ما را ورشکست میکند اگر همه بغیر از خودم کور بودند , من نه به خانه باشکوه احتیاج داشتم نه به مبل عالی
.. بنیامین فرانکلین ..

بیوفائی زن

چیزیکه مرد را وادار میکند بیوفائی زنش را باور نکند داشتن اعتماد بحسن اخلاقی زنش نیست بلکه ضعف اخلاقی خودش است
.. ناپلئون
..

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     

جملات قصار2



پا فشاری در عشق

پا فشاری در عشق ضعف ما را نشان میدهد نه قوت مارا
.. لاروشفوکو .

عشق

عشق برای همیشه از زیبایی می هراسد ، با این وجود ، زیبایی برای همیشه توسط عشق دنبال خواهد شد

.. جبران خلیل جبران ..

تلخ ترین چیز

تلخترین چیز در اندوه امروزمان ، خاطره شادمانی دیروزمان است

.. جبران خلیل جبران ..

کسی که

کسی که به سیمای غم نگاه نکرده ، سیمای شادمانی هرگز را نمیبیند

.. جبران خلیل جبران ..

زیبایی در

زیبایی در قلب کسی که مشتاق آن است روشن تر می درخشد تا در چشمان کسی که آن را می بیند

.. جبران خلیل جبران ..

زیبایی بزرگ

زیبایی بزرگ ، شیفته ام میسازد ، اما زیبایی بزرگتر آزادم می کند ، حتی از خودش

.. جبران خلیل جبران ..

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     

سهراب سپهری



 

شب هم آهنگی

لب ها می لرزند، شب می تپد. جنگل نفس می کشد

پروای چه داری، مرا در شب بازوانت سفر ده

انگشتان شبانه ات را می فشارم، و باد شقایق دور دست را پرپر می کند

به سقف جنگل می نگری: ستارگان در خیسی چشمانت می دوند

بی اشک، چشمان تو ناتمام است، و نمناکی جنگل نارساست

دستانت را می گشایی، گره تاریکی می گشاید

لبخند می زنی، رشته رمز می لرزد

می نگری، رسایی چهره ات حیران می کند

بیا با جاده پیوستگی برویم

خزندگان در خوابند. دروازه ابدیت باز است. آفتابی شویم

چشمان را بسپاریم، که مهتاب آشنایی فرود آمد

لبان را گم کنیم، که صدا نا بهنگام است

در خواب درختان نوشیده شویم، که شکوه روییدن در ما می گذرد

باد می شکند. شب راکد می ماند. جنگل از تپش می افتد

جوشش اشک هم آهنگی را می شنویم، و شیره گیاهان

به سوی ابدیت می رود

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     

مریم حیدرزاده



مریم حیدرزاده

بین آدم ها

چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزه
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
تب غرور چه بالاست بین آدمها
و از صدای شکستن کسی نمی شکند
چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها
میدان کوچه دل ها فقط زمستانست
هجوم ممتد سرماست بین آدمها
ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چه قدر قحطی رویاست بین آدمها
کسی به نیست دل ها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین آدمها
و حال آینه را هیچ کسی نمی پرسد
همیشه غرق مداراست بین آدمها
غریب گشتن احساس درد سنگینی ست
و زندگی چه غم افزاست بین آدمها
مگر که کلبه دل ها چه قدر جا دارد
چه قدر راز و معماست بین آدمها
چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل
و اهل عشق چه رسواست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
میان این همه گلهای ساکن اینجا
چه قدر پونه شکیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها
و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم
نیاز و مهر و تمناست بین آدمها
بهار کردن دل ها چه کار دشواریست
و عمر شوق چه کوتاست بین آدمها
میان تک تک لبخندها غمی سرخ ست
و غم به وسعت یلداست بین آدمها
به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدمها

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     

مریم حیدرزاده



مریم حیدرزاده

بعد دیدار تو

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
تو مثل
شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم
تو دریای ترینی آبی و آرام و بی پایان
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار
و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم
و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر
و من هم یککبوتر تشنه باران درمانم
بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من
ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم
شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم
تو فکر خواب گلهایی که یک شب باد ویران کرد
و من خواب ترا می بینم و لبخند پنهانم
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می آیی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
تو مثل چشمه اشکی که از یک ابر می بارد
و من تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم
شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر کرده
و شاید یک مه کمرنگ از شعری که می خوانم
تمام آرزوهایم زمانی سبز میگردد
که تو یک شب بگویی دوستم داری تو می دانم
غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست
و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم
به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم

{مریم حیدر زاده}

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     

مریم حیدرزاده



 

لالایی بی لالایی

دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
آی پونه ها ، اقاقیا ، شقایقای خسته
کبوترا ، قناریا ، جغدای دل شکسته
قصه ی کهنه ی شما آخر اونو نخوابوند
ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری
ماه لطیف و نقره ای ، عکسای یادگاری
آسمون خم شده از غصه ی دور دریا
شبای یلدای پر از هق هق و بی قراری
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
روز و شبای رد شده ، چه قدر ازش شنیدید
چه لحظه هایی که اونو تو پیچ کوچه دیدید
وقتی که چشماشو می بست ترنه ته می کشید
چه قدر برای خواب اون بی موقع ته کشیدید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
آدمگای آرزو ، ماهیای خاطره
دیگه صدایی نمی یاد از شیشه ی پنجره
دیگه کسی نیس که باش هزار و یک شب بگم
رفت اونی که از اولم همش قرار بود بره
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه
دو بیتیای بی پناه خیلی عاشقونه
دیدید با چه یقینی دائم زیر لب می گفتم
محاله اون تا آخرش کنار من بمونه
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
پروانه ها بسوزید و دور چراغ بگردید
شما دیگه رو حرفتون باشید و برنگردید
یه کار کنید تو قصه های بچه های فردا
نگن شما با آبروی شمعا بازی کردید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
تمام شبها شاهدم ، چیزی براش کم نبود
قصه های تکراری تو هیچ جای حرفم نبود
ستاره ها خوب می دونستن که براش می میرم
اندازه ی من کسی عاشقش تو عالم نبود
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
از بس نوشتم آخرش آروم و بی خبر ، رفت
نمی دونم همین جاهاس یا عاقبت سفر رفت
یه چیزی رو خوب می دونم اینکه تمام شعرام
پای چشای روشنش بی بدرقه ، هدر رفت
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
لالاییا مال اوناس که عاشقن ، دل دارن
شب و می خوان ، با روزو با شلوغی مشکل دارن
کسایی که هر چی که قلبشون بگه گوش می دن
واسه شراب خاطره ، کوزه ای از گل دارن
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
دیگه شبای بارونی ، چشم من ابری تیره
با عکس اون شاید یه ساعتی خوابم می بره
منتظرهیچ کس نیستم تا یه روزی بیاد
با دستاش آروم بزنه به شیشه ی پنجره
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
ته دلم همش می گم اگه بیاد محشره
دلم با عشقش همه ی ناز اونو می خره
من نگران چشمای روشنشم یه عالم
یعنی شبا بی لالایی راحت خوابش می بره ؟
من حرفمو پس می گیرم باز می خونم لالایی
اگه بیاد و نزنه ، باز ساز بی وفایی
انقدر می خونم تا واسه همیشه یادش بره
رها شدن ، کنار من نبودن و جدایی
لالالالایی شبای ساکت و پر ستاره
کاش کسی پیدا شه ازش برام خبر بیاره
آرزومه یه شب بیاد و با نگاهش بگه
کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره

{ مریم حیدرزاده}

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     

فروغ فرخزاد



 

پرنده مردنی است

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست

{ فروغ فرخزاد }

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     



پرواز

مرغ دریا بادبان های بلندش را

در مسیر باد می افراشت !

سینه می سائید بر موج هوا،

آنگونه خوش، زیبا

که گفتی آسمان را آب می پنداشت

شعبده

خورشید

زخم خورده، گسسته، گداخته،

می رفت و اشک سرخش.

بر آب می چکید .

در بیشه زار دریا،

می گشت ناپدید !

***

دیگر دلم به ماتم مرگش نمی تپبد !

بازیگران شعبده را می شناختم !

فردا دوباره از دل امواج می دمید !

من ،

خسته، زخم خورده، گسسته ...

در بیشه زار حسرت خود،

می گداختم

{فریدون مشیری}

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     

هست شب ( نیما یوشیج )



 

هست شب

هست شب، یک شب دم کرده و خاک

رنگ رخ باخته است .

باد - نو باوه ی ابر - از بر کوه

سوی من تاخته است .

***

هست شب، همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا

هم ازین روست نمی بیند اگر گمشده یی راهش را .

با تنش گرم،بیابان دراز

مرده را ماند در گورش تنگ -

به دل سوخته من ماند .

به تنم خسته، که می سوزد از هیبت تب ،

هست شب . آری شب

{نیما یوشیج}

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,     

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد